خلاقیت با مغزت چیکار میکنه؟

در ماه جولای ۲۰۱۴ موسسه ملی هنر و موسسه سانتافه آمریکا گردهمایی را با عنوان ماهیت خلاقیت در مغز در نیومکزیکو برگزار کردند. گروه حرفهای تعیینشده در این گردهمایی دو تکلیف را دنبال میکرد.
- ارزیابی تحقیقات پیشین خلاقیت
- شناسایی دانشهای نوین مرتبط با خلاقیت همچون روانشناسی شناختی، نوروبیولوژی، یادگیری دستگاههای پیچیده و هنرهای نوین
این گروه با توجه به اطلاعاتی که جمعآوری کرد، به تحقیقات علوم اعصاب خلاقیت، شتاب مضاعفی بخشید. آنان در بیانیه خود موارد زیر را اعلام کردند:
- تحقیق درباره چگونگی کار خلاقیت در مغز برای امور مرتبط با سلامت، آموزش و اقتصاد آمریکا ارزش فوقالعادهای دارد.
- نیاز به همکاری نزدیک بین نوروبیولوژیستها، روانشناسان و هنرمندان برای این منظور میباشد.
- لازم است ابزارهای دقیقی در حوزه علوم اعصاب برای ارزیابی خلاقیت افراد طراحی شود.
- نیازاست تا مدلها، فنون و فناوریهای نوینی برای مطالعه مغز در حال رشد طراحی شود.
چالش بنیادی اعضای این گروه حرفهای به چگونگی تعریف خلاقیت مربوط میشد. آنها باور داشتند که معانی لغات به مبانی نظری و متخصصین آن حوزه وابسته است.
برای مثال کارل پولی و آتکین دوگ از منظر هنری، خلاقیت را تلاشی مستقل برای به چالش کشیدن انتظارات عام از کارهای هنری تعریف کردهاند. درحالیکه روان شناسان شناختی و متخصصین علوم اعصاب خلاقیت را در رویکردی تجربی تعریف میکردند. آنان خلاقیت را تولیدی میدانستند که نوین بوده، ارزشمند و سودمند است.
در آغاز گردهمایی، روانشناس شناختی؛ مارک رانکو از دانشگاه جورجیا نتایج ۳۰ سال کار درباره روانشناسی شناختی خلاقیت را ارائه کرد. سپس رابرت بیلدر از دانشگاه UCLAدرباره بیولوژی خلاقیت صحبت کرد. گروه کاری بر اساس این رویکرد متوجه گردید که در تعاریف این گروه از روان شناسان و محققین علوم اعصاب برخی عناصر خلاقیت مانند حافظه، تفکر واگرا و همگرا و سیالی ذهن نادیده گرفته شده است.
دیگر مشارکتکنندگان در گردهمایی نتایج موردهایی را از مطالعات علوم اعصاب نشان دادند که با استفاده از فنآوریهای تصویربرداری مغز مانند MRI و MRI کارکردی، گرفته شده بود.
جان استرن از دانشکده پزشکی UCLAنشان داد که هویتسازی شبکههای مغزی از طریق این ابزارها مفهوم کلی ما از عملکرد مغز را طی ۱۰ سال گذشته تغییر داده است. او معتقد بود که وارسیهای ادراکی ما ریشه در عناصر خلاقیت و ارتباطسازیهای مغزی دارد. ایشان خاطرنشان ساخت که رقابتی آشکار بین دو مکانیسم هوشیار مغز وجود دارد: عملکرد خودواکنشی مغز در مقابل شبکههای ثابت کنترلکننده حرکات، بینایی، زبان و… .
رابرت بیلدر نیز در توضیح تحول مغز اشاره کرد که ابعاد شناختی_ سیالی مغز در خلاقیت نقش دارد. او معتقد است مغز انسان ثابت ولی فوقالعاده انعطافپذیر است. مغز دارای قدرت زایش، تولیدگری در انواع گوناگون و حافظه ترکیبی منعطف است که میتواند با موفقیت عادات یا شیوههای ثابت فکر کردن را متوقف سازد. این درحالی است که مغز میتواند ارتباطات بیشتری از عمل کردن و ادراک را در اختیار ما قرار دهد.
مارک رانکو معتقد است که دو طبقه از خلاقیت وجود دارد:
طبقه Cبزرگ
طبقه cکوچک
طبقه c بزرگ یا همان خلاقیتهای عظیم ویژه مخترعین نامی و شهیر بوده درحالیکه cکوچک ویژه خلاقیتهای کودکانهاست. رانکو باور دارد که افراد با c بزرگ میتوانند cهای کوچک نیز داشته باشند. گروه حرفهای در بررسیهای خود به این نتیجه رسید که تأکید بر cهای بزرگ به درد تحقیقات خلاقیت در مغز نمیخورد و بنابراین باید آنها را کنار گذاشت.
آنچه این گروه به آنها توجه ویژهای کرد به ترتیب عبارتاند از: حافظه، تفکر واگرا، تفکر همگرا و سیالی ذهنی که کل این مفاهیم را در طبقه عناصر شناختی خلاقیت قرار دادند.
حافظه کاری
محققین معتقدند که بینش خلاق زاییده ترکیبات نوین در ایدهها، مفاهیم و ادراکاتی است که در مغز ذخیره شدهاند. جان استرن از دانشکده پزشکی ucla باور دارد که حافظه انسان بیش از یک شعبه دارد. او در این میان به حافظه اخباری (حافظه حوادث و وقایع) و حافظه غیر اخباری (حافظه ناهشیار و حافظه رویهای) اشاره کرده است.
استرن معتقد است که بخشی از خلاقیت در مغز مرهون دسترسی به حافظه غیر اخباری است. انسان از تجربیات تأیید نشده در خلاقیت بهره میبرد، اما همیشه سطحی از هوشیاری آگاهانه در توصیف آنچه تجربه کرده است نیز وجود دارد.
استفان گراوسبرگ نیز معتقد است که مغز دارای یک معماری عصبی است. او به این معماری نظریه «طنین انطباقی» میگوید. درواقع شبکههای عصبی میتوانند خود را در برابر طنین معماری مغز تغییر دهند؛ یعنی مغز میتواند با توجه به هماهنگی بین دروندادها و بروندادها چرخهای متفاوت از عمل_ ادراک را خلق کند. هماهنگی بین عمل ادراک در مغز بر اساس پردازش اطلاعات حافظه اجرایی و ادراکی صورت میگیرد.
بررسی هاردیمان نیز نشان میدهد که بهکارگیری مفاهیم درسی با آموزشهای هنری و خلاقانه توانسته بازآرایی حافظه را در مغز تغییر داده و آنها قدرتمندتر ساخته و توان یادگیری دانش آموزان را افزایش دهد.
خلاقیت در مغز بیش از یادآوری صرف از حافظه عمل میکند. خلاقیت مستلزم تفکر واگرا است. توانایی تداعی و ترکیب کردن اطلاعات، ظرفیتی که نورونهای منحصربهفرد مغز برای ما به وجود میآوردند. تفکر واگرا سطح وسیعی از سیال سازی ذهنی را برای خلاقیت به وجود میآورد.
تفکر واگرا شامل سیالی، ابتکار و انعطافپذیری ذهنی به شکل قابل قبولی در سن ۲ سالگی دیده میشود.
رانکو معتقد است که کهنسالان از فقدان سیالی ذهنی رنج میبرند، زیرا تفکر آنان ماهیتی غیرقابل انعطاف پیدا کرده و عادتی میشود.
جان استرن نیز معتقد است که شبکههای مغزی مسئول سیالی فکر و انعطافپذیری ادراکی هستند.
رانکو باور دارد که انعطافناپذیری ذهنی سندرمی پایدار نیست و میتوان با قدرتمندسازی ذهن در هر سنی آن را دوباره فعال ساخت.
یکی از مهمترین ابعاد خلاقیت تصمیمگیری است که وابسته به تفکر همگرا است. توانایی فکر کردن بر اساس یک استراتژی منطقی که از بین کمیت ایدهها بهترین را انتخاب میکند.
سالیوانو آریتی روانکاو معروف جریان آزاد ایدهها و همکاری تفکر واگرا و همگرا را «سنتز جادویی» نامیده است. «سنتز جادویی» در مغز روی میدهد؛ درست موقعی که ایدهها به شیوهای خلاق در کنار هم قرار میگیرند. به سخنی دیگر، مغز تفکر واگرا و همگرا را باهم در یکزمان ترکیب میکند.
جان استرن معتقد است مدل خلاقیت مدل ارتباط سازی است که میتوان آن را در شبکههای مغزی که نوعی سازمان درونی است دید. داروهای توهمزا توانایی سنتز مغز را کاهش داده و مراقبه برعکس آن را افزایش میدهد. رابرت بیلدر نیز معتقد است که توانایی مغز برای ارتباط سازی به مکانیسم فعال شدن واحدهای مستقل و منفرد مغز وابسته است. پژوهشها در این زمینه ادامه دارند.
«سنتز جادویی» که در حافظه اتفاق میافتد، تفکر واگرا و همگرا را با وساطت سیالی ذهنی ترکیب میکند. سکیتزنمایهالیبنیانگذار «سیال سازی ذهنی» است.
رابرت بیلدر اذعان داشته که سیال سازی مستلزم تعادل بین ثبات پذیری و انعطافپذیری مغز است. درواقع، سیال سازی با زایش گری بالا، قابلیت تولید گری و ترکیبسازی منعطف حافظهای ارتباط دارد. موفقیت در مهار عادتها یا رویههای ثابت فکری باعث میشود تا ما با عمل یا ادراکات آشکارا بیشتری ارتباط برقرار سازیم.
اما آنچه هماکنون سؤال میشود این است که آیا سیال سازی با آرام شدن ناحیه کرتکس پیش پیشانی ارتباط دارد یا با کاهش خودآگاهی انسان.
نتیجهگیری
گروه حرفهای در پایان گزارش خود نتیجه گرفت که خلاقیت پیامهای زیادی برای سلامت و بهزیستی انسانها دارد. خلاقیت تواناییای است که قدرت دارد تا اطلاعات را در انسان به حرکت درآورد. چارلز لیمب در این زمینه معتقد است نوروآناتومی کارکردی و نوروبیولوژی رفتار خلاق با نوآوری و حل مسأله ارتباط دارد. ما باید بتوانیم این چرخه را برای دستیابی به چیزهای بهتری به حرکت درآوریم.
گزارش از: بیل اوبرین
پاسخی بگذارید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.