کتاب ای کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم

بارها و بارها در مورد این کتاب شنیده بودم و افراد زیادی آن را معرفی کرده بودند،اما یک چیزی باعث می شد تا این کتاب را نخرم و نخوانم و آن این بود من که 20 سالگی را رد کردم دیگر چه دلیلی دارد که کتابی را بخرم و حسرت 20 سالگی ام را بخورم؟ اما چند وقت پیش به یک باره حسی به من گفت که این کتاب همونی است که باید باشد و تو باید آن را بخوانی و خواندم و الان هم اولین کتابی است که در آکادمی خلاقیت آن را معرفی می کنم.
اولین باگ ذهنی من در برابر اسم این کتاب بود که به نظرم هم هوشمندانه انتخاب شده است و هم ناشیانه!
هوشمندانه از این حیث که اسمش کنجکاوی را بر می انگیزد و ناشیانه به این دلیل که خیلی ها هم به خاطر اینکه عدد 20 سالگی را نوشته ممکن است از خواندن آن صرف نظر کنند.
مشخصات کتاب
نام: ای کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم
نویسندگان: تینا سیلیگ
مترجم: محمدرضا آل یاسین(البته یک ترجمه دیگر هم دارد)
موضوع:کارافرینی،خلاقیت و نوآوری
ناشر: هامون
چاپ : پانزدهم
قیمت: 23هزار تومان
مشخصات: 228ص
کیفیت ترجمه: 8 از ۱۰
رابط کاربری کتاب(صفحه آرایی و دیزاین): 7 از ۱۰
کیفیت محتوا: 8 از ۱۰
پیشنهاد برای خواندن: 9.5 از ۱۰
خرید اینترنتی کتاب ای کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم
کمی در مورد نویسنده کتاب

تینا سیلیگ مدرس مدیریت و کارآفرینی دردانشگاه استنفورد است.تینا یک کارآفرین موفق است و در استنفورد و سیلیکون ولی استاد بسیار شناختهشدهای میباشد و در نقاط مختلف جهان با دانشجویان، اساتید و نیز کارآفرینان دیدار، مصاحبه و برنامههای آموزشی دارد.
او به عنوان هدیهی بیست سالگی فرزندش «جاش»، کتابی نوشته به نام «چیزهایی که کاش وقتی ۲۰ ساله بودم میدانستم…».
نظرتان چیست یک تد ویدیو تینا سیلیگ را با هم ببینیم؟
کتاب “ای کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم”در مورد چه حرف می زند؟

این کتاب نقل ماجراهای جذاب و حیرت انگیز افرادی است که نویسنده در مقام استاد، محقق، مشاور و… با آنان سروکار داشته است.
بعضی ازاین ماجراها در کلاسهای دانشگاهی، برخی در حوزه مدیریت و اجرا ، و شماری در خلال زندگی روزمره مردم اتفاق افتاده است.
نقطه اشتراک همه این افراد آن است که بر تمام الگوها و مفروضات از پیش تعیین شده در ذهنشان خط بطلان کشیده و از چشم اندازی کاملا متفاوت به همه چیز نگریستند و در تلاش برای تحقق بخشیدن به رویا هایشان هستند.
درنتیجه موقعیت های به ظاهر پیش پاافتاده و به درد نخور را به فرصت هایی مبدل ساختند که هرگز در حیطه تصور و تخیلشان نمی گنجید.
مطالعه این کتاب مجالی است شگفت تا از شر بسیاری از الگوهای معیوب گذشته که در ژرفای وجودتان ریشه دوانده رها شوید. آنگاه خواهید دید که روابطتان با مردم، ایده ها و اشیا معنایی متفاوت پیدا خواهد کرد.
دیگران در مورد کتاب چه می گویند؟

اِوان اِوان مکینتاش استاد، سخنران و کارشناس برجستۀ رسانههای دیجیتالی
کتاب (( ای کاش ۲۰ ساله بودم میدانستم )) یک کیمیا و درّ بیهمتاست و هر اندیشه و عملی که از آن تأثیر پذیرد به بخشی از این کیمیا تبدیل خواهد شد. من در ماه گذشته دهها نسخه از آن را خریداری کرده و به عنوان جایزه به شرکت کنندگان در سمینارهایم اهداء کردم. این کتاب حاوی ماجراها و مثالهایی است که تینا سیلیگ هنگام تدریس در دانشکده مهندسی دانشگاه استنفورد و مرکز کارآفرینی و دانشکده طراحی به آنها تأکید کرده است، هدف این کتاب آزمودن شیوههای گوناگون برای تبدیل شدن به چیزی است که در توان شماست.
آقای گای کاواساکی مؤسس شرکت آل تاپ و نویسنده کتاب نظارت بر واقعیت دربارهی این کتاب میگوید:
۲۰ سالگی را فراموش کنید. این همان چیزی است که آرزو میکردم همین حالا بدانم. دکتر سیلیگ با نگارش این کتاب افقهای تازهای را به روی دیدگاههای ما میگشاید و برای جذب اندیشههای بکر، پویا و سازنده یاری و حمایتمان میکند.
جان تامسون، استاد دانشکده ی مهندسی استانفورد
این کتابی است بزرگ. شاید مثل سایر کتابها سریع آن را بخوانید اما به طور قطع بارها به آن مراجعه خواهید کرد. تا با توسل به افکار و آرمانهای هوشمندانه اش با دست پر به جنگ مشکلات و موانعی که بر سر راهتان قد علم کرده اند بروید و آنها را ازمیان بردارید.
جان مایرز، دانشجوی دانشکده طراحی استانفورد
این کتاب حاوی ماجرای زندگی افرادی ست که به طرزی شگفت انگیز بدترین موقعیتها را به فرصت های مثبت تبدیل کرده اند. این افراد در پرتو ذهن هشیار و کنجکاوشان شناخته ها را رهاکرده و به استقبال ناشناخته ها رفتند ونهایتا پلی زدند که آنان را از محدوده ی الگوهای کهنه و تکراری به قلمرو طرحها و ایده های جدید رهنمون کرد.
استیو کیس، مدیر و بنیانگذار امریکن آن لاین
اندیشه های نبوغ آسای این کتاب یاری تان می کند طرحها و اهداف خویش را از نو ترسیم کرده. و قابلیت هایتان را درحدکمال به انجام رسانید.
فصل های کتاب ای کاش وقتی ٢٠ ساله بودم میدانستم اثر تینا سیلیگ
- یکی بخر دوتا ببر
- سیرک وارونه
- از چاقی بمیرید یا در قطب جنوب مایو بپوشید
- لطفاً کیف پول تان را بیرون آورید
- چاشنی اسرارآمیز دره سیلیکون
- مهندسی فقط برای دختران است
- لیموناد را به هلیکوپتر تبدیل کنید
- از اعتبار و نیکنامی تان مراقبت کنید
- استاد آیا این سوال در امتحان می آید
- مصنوعات آزمایشی
خود فصل های کتاب بسیار جذاب و خلاقانه نامگذاری شده است و توجهات را جلب می کند همان کاری که من هم در جلد دوم کتاب قهرمان بزدل انجام داده ام.
برشی از کتاب ای کاش وقتی 20 ساله بودم

1- وقتی خانم سیلیگ در جلسه سخنرانی برای جمعی از مدیران اجرایی فیلم کوتاهی از مسابقات نوآوری را به نمایش میگذارد. بعدازظهر همان روز یکی از مدیرانی که در جلسه سخنرانی حضورداشته نزد او میرود و با لحن تأسف باری میگوید:
ایکاش میتوانستم به مدرسه بازگردم و پس از مقابله با مسائلی که به آن اشاره کردید قوه خلاقانهام را شکوفا کنم.
نگاه معناداری به مدیر انداخته و در جواب میگوید: دوست من ما هرروز در زندگیمان با موانعی دستبهگریبانیم که هر یک از این موانع میتواند قوه تخیلمان را به چالش کشیده و آن را تقویت کند. محدودیت صرفاً زاییدهی باورهای نادرست است.
2-خانم سیلیگ معتقد است که در جلسهی طوفان فکری ایدهی بد وجود ندارد. بهطورکلی طوفان فکری درباره گسستن از روشهای معمول و مترادف حل مسائل است. باید آزادانه و از تمام جهات افکار و ایدههایتان را بررسی کنید و اجازه ندهید نگرشهای کهنه و منسوخ گذشته بر ذهنتان حاکم شود.
3-همچنین معتقد است فردی که در هنر زندگی کردن مهارت دارد آنقدر فکرش وسیع و پردامنه است که بین کار و تفریحش، ذهن و جسمش، آموزش و سرگرمیاش و نیز عشق و مذهبش تفاوتی قائل نیست. قضاوت در مورد اینکه کار میکند یا بازی به عهده دیگران است. خود بر این باور است که درآنواحد به هر دو کار میپردازد.

4-تینا سیلیگ میگوید که بایستی تیزبین باشید تا بتوانید از فرصتهای پیش رو بهخوبی استفاده کنید و داستان جالبی را در این مورداشاره میکند که ازاینقرار است:
چند سال پیش در سوپرمارکت حوالی خانهام مشغول خرید بودم که مردی بهاتفاق دختر جوان اش به من نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه پرسید چگونه لیموناد یخزده درست میکنند؟ از لهجهاش متوجه شدم که اهل اینجا نیست و پس از توضیحات کامل طرز درست کردن لیموناد متوجه شدم که اهل سانتیاگو شیلی است. برای راهاندازی کسبوکاری خانوادگی به دره سیلیکون ولی آمده تا با توسل به راهکارهای نوظهور و ابتکاری موقعیت فوقالعادهای به دست آورد. پس از توضیحات دانشگاه استنفورد دربارهی کارآفرینی او را به افراد مختلفی در جامعه کارآفرینی معرفی کردم و او از همکاری من تشکر کرد.
دو سال بعد، هنگام شرکت در کنفرانسی در سانتیاگو به او زنگ زدم تا در صورت تمایل یکدیگر را ببینیم. بعد از چند ساعت تماس گرفت و گفت متأسفانه به علت مشغله کاری نمی تواند من را ببیند اما مرا به همراه چند تن از دوستان دیگرم به ساختمانی در مرکز شهر سانتیاگو دعوت کرد. ما پس از ورود به آنجا به پشت بام آن ساختمان راهنمایی شدیم. در آنجا با کمال تعجب سوار یک هلی کوپتر شدیم و توسط هلی کوپتر شخصی دوستم بر فراز شهر و مناطق کوهستانی آن شهر سیاحت کردیم.
5-توجه تینا سیلیگ به تقاضای دوستش برای طرز درست کردن لیمو به لیموناد در واقع تبدبل مشکلات به فرصتهاست. در حالی که در مثالی که تینا می زند باید اضافه کنیم شانس تبدیل لیموناد به سیاحت با هلی کوپتر یعنی تبدیل فرصت های خوب به فرصت های شگفت انگیز است. دنیا مملو از مشکلات و درهایی است که می توان با گذشتن از آن با فرصت های فراوانی روبه رو شد. تنها باید به باز کردن این درها میل و رغبت نشان داده و بها و تاوان آن را تمام و کمال پرداخت کنیم.

6- اگر به شما 5دلار پول و 2ساعت وقت بدهند و بخواهند با این سرمایه محدود و زمان کم پول دربیاورید چه میکنید؟ بعضی می گویند بلیط بخت آزمایی می خرم. این اظهار نظر از جانب افرادیست در ساحل امن و آسایش باقی بمانند و بدون بذل مساعی و تلاش از باغ زندگی ثمر بگیرند. عده ای یک نوشیدنی می خرند و این ها افرادی هستند که به آب باریکه ای در زندگیشان قناعت می کنند.
لابد می پرسید این کار چگونه میسر میشود؟ چگونه میتوانیم با دست خالی و کمترین بضاعت پول در اوریم؟
این آزمایش در دانشگاهی انجام شد و نتیجه ای شگفت آور بدست آمد: تیمهای برنده پس از شناسایی و رفع موانع توانستند بیش از 600 دلار سود کنند و متوسط سودشان با توجه به 5دلار سرمایه اولیه 4000 درصد شد!
راز موفقیت چشم گیرشان چه بود؟ برای پاسخ به این برسش حتما کتاب را مطالعه کنید.
اگر هنوز بیست ساله نشدهاید یا اگر بیست ساله هستید و حتی اگر از بیست سالگی گذشتهاید، خواندن کتاب «ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم میدانستم» را از دست ندهید.
حالا نوبت شماست،برای ما زیر همین پست بنویسید که اگر 20 ساله بودید چه کارهایی انجام می دادید و چه کارهایی انجام نمی دادید؟
پاسخی بگذارید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.